رها بهمنیرها بهمنی، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره

رها عشق مامان و بابا

رها بهمنی دختر اسفند ماهی من

بدون عنوان

سلام عزیزکم ماشالله روز به روز داری بزرگتر و شیرینتر و خوش زبون تر میشی. الان شدی یه طوطی سخن گو.هرچی میگیم پشت سرمون تکرار میکنی. خیلی از کلمات رو یاد گرفتی و میگی: دوستت دارم.مامان جون،بابا جون،پاشو بریم،آله،مینا،ممد،ممد طه(دوست مهدکودکش).امیر،ایلیا،بتول،احمد،عزیزم،دست،پا(به کفشات هم میگی پا)،چشم،وقتی میگم قلب مامان کجاست؟قلبت رو با دستت نشون میدی،موووز،سیب،ماهی،کیف،   شعرهای زیر رو همرام میخونی: بع بعی میگه بع بع دنبه داری  ن ه نه پس چرا میگی بع بع   الله صمد   اتل متل توتوله   تاب تاب عباسی خدا ممد رو نندازی     ...
29 مهر 1392

بدون عنوان

سلام عزیزم خدارو هزاران بار شکر میکنم که دوباره من رو به آغوشش راه داد و شکر خدا مشکلاتمون داره یواش یواش حل میشه و شادی و شور و شوق و خنده پیدا شده. خدا رو هزاران بار شکر میکنم که صدام رو شنید و تنهام نگذاشت. خدارو هزاران بار شکر میکنم که بالاخره بعد از چند هفته تصمیم برای عقیقه کردن تو رو عملی کردم و تو رو توسط موسسه خیریه انصار الرسول عقیقه کردم... خدا رو هزاران بار شکر که .... رهای نازم امروز خیلی پرانرژی و خوشحالم.چون هم امروز بعد از 2 هفته تو رو مهد نگذاشتم و بردمت پیش مامان جون و دیگه گریه های تو و التماسهات با چشات  که بغلت کنم و مهد نذارمت رو ندیدم.و هم شکر خدا از لحاظ روحانی و معنوی خیلیپیشرفت کردم و بعد از مدته...
3 مهر 1392
1